گلی از گلستان سعدی
فرزند مرد پرهیز گاری ، مال و ثروت فراوانی از عمو های خود به ارث برد.
او از راه راست منحرف شد و شروع کرد به ولخرجی و خوشگذرانی و خلاصه هر کار اشتباهی که ممکن بود انجام داد. به او نصیحت کردم و گفتم : درامد مثل آب روان است و خرج کردن مثل آسیای گردان . ولخرجی برای کسی خوب است که درامد معینی دارد.
چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن که می گویند ملاحان سرودی
اگر باران به کوهستان نبارد به سالی دجله گردد خشک رودی
ولی آن پسر سرمست هیچ توجهی نمی کرد و می گفت :
خداوندان کام و نیک بختی چرا سختی خورند از بیم سختی
برو شادی کن ای یار دل افروز غم فردا نشاید خورد امروز
عاقبت او در سختی و رنج افتاد و برای تکه ای نان گدایی می کرد.